جواب معرکه
حذف به قرینه لفظی و معنایی (معنوی)
گاهی هر یک از اجزای جمله(فعل، مفعول، مسند، متمم و … ) برای پرهیز از تکرار و یا بلاغت کلام در صورتی که قرینهای در کلام باشد حذف میشود.
شایعترین نوع حذف، «حذف فعل» می باشد.
انواع حذف:
حذف به قرینه لفظی: در این نوع حذف واژه یا واژههای حذف شده در جملۀ قبل یا بعد وجود دارند.
این نوع حذف به دلیل تکرار و برای پرهیز از تکرار صورت میگیرد.
منّت خدای را عزّوجلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. {است} : بعد از نعمت، فعل «است» به قرینه لفظی حذف شده است.
همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال {نماید}
گـرفـتـار کـمـنـد خـوبـرویـان
نه از مدحش خبر باشد نه از ذم {باشد}
حذف به قرینه معنایی: در حذف به قرینه معنایی واژه یا واژههای حذف شده در کلام وجود ندارند و خواننده یا شنونده از مفهوم کلام به بخش حذف شده پی میبرد.
به نام کردگار هفت افلاک
که پیدا کرد آدم از کفی خاک {سخنم را آغاز می کنم}
گوشم به راه {بود} تا که خبر می دهد ز دوست
صاجبخبر بیامد و من بیخبر شدم
برخی از مواردی که حذف به قرینه معنایی صورت میگیرد:
1. بعد از صفت تفضیلی «به» و «بهتر»:
دردم نهفته به {است} ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانۀ غیبم دوا کنند
ز چشم شور، آب زندگانی تلخ میگردد
همان بهتر {است} که با دیوانگان فرزانه ننشیند
بنده همان به {است}که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
2. در ﻣﺼﺮاعﻫﺎ ﯾﺎ ﺑﯿﺖﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ حروف ﻗﺴﻢ ﯾﺎ ﺳﻮﮔﻨﺪ مثل «به» ﺷﺮوع ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ معمولاً ﻓﻌﻞ «ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﯽﺧﻮرم ﯾﺎ ﻗﺴﻢ ﻣﯽﺧﻮرم»ﺑﻪ ﻗﺮینۀ ﻣﻌﻨﻮی ﺣﺬف ﻣﯽﺷﻮد:
در ﺳــﺮم ﺑــﻮد ﮐــﻪ ﻫﺮﮔــﺰ ﻧــﺪﻫﻢ دل ﺑــﻪ ﺧﯿــﺎل
به ﺳـﺮت {ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﯽﺧﻮرم} ﮐـﺰ ﺳـﺮ ﻣـﻦ آن ﻫﻤـﻪ ﭘﻨـﺪار ﺑﺮﻓـﺖ
به جان دوست{ﻗﺴﻢ ﻣﯽﺧﻮرم} که غم پرده بر شما نَدَرد
گر اعتماد به الطاف کارساز کنید
به ﺧﺪا {ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﯽﺧﻮرم} ﮐﻪ ﭘـﺮده از روی ﭼـﻮ آﺗﺸـﺖ ﺑـﺮاﻓﮑﻦ
ﮐــﻪ ﺑــﻪ اﺗﻔــﺎق ﺑﯿﻨــﯽ، دل ﻋــﺎﻟﻤﯽ ﺳــﭙﻨﺪت
3. اغلب بعد از هر منادایی یک فعل به قرینه معنایی حذف شده است:
سعدیا {با تو هستم} مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
حافظ {با تو هستم}از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
حتماً بخوانید هسته و وابسته های پیشین و پسین
سعدی{با تو هستم} به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الّا به روزگاران
4. حذف فعل در برخی از جملههای تعجّبی:
چه گل زیبایی!{خریدی} . عجب شوتی! {زد}، چه ماشین زیبایی! {دارید} و …
چه عجب {است} که در دل من گل و یاسمن بخندد
که سمنبری لطیفی چو تو در برم نیامد
5. حذف فعل بعد از شبهجملهها
افسوس {میخورم} که سرمایه ز کف بیرون شد
وز دست اجل بسی جگرها خون شد
دریغ {می خورم} مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
افسوس{می خورم} بر آن دیده که روی تو ندیدهست
یا دیده و بعد از تو به رویی نگریدهست
6. در برخی از جملات پرسشی:
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم {است}
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
آب خوش را چه خبر{است} از حسرات تشنه
یوسفان را چه خبر{است} از نمک و خوش پسری
7. در بعضی از ضربالمثلها:
دروغی مصلحتآمیز به {است} که راستی فتنهانگیز{باشد}
آفتابه لگن هفت دست {دارد}، شام و ناهار هیچی {ندارد}
هر که بامش بیش {است/ باشد} برفش بیشتر{است/ باشد}
8. بعد از جملههای یک جزئی و دو جزئی بدون فعل:
مثلاً ساکت{شو}، سلام{بر تو باد}، احتیاط {کنید}، نوقف ممنوع{است} و …
مثالهای بیشتر برای حذف فعل به قرینه